شادی در بهبودی آخرین چیزی بود که زمانی که من وارد جلسات شدم به آن فکر میکردم. من به آخر خط رسیده بودم و فکر میکردم که دیگر هیچوقت لذت در زندگی من نخواهد بود و شادی خیلی کمی را دوباره خواهم داشت. من را در حال شهوترانی دیده بودند و به همین علت ازدواجم و ارتباطم با فرزندان نوجوانم از بین رفت. هیچوقت فکر نمیکردم در 6 سالی که به سرعت گذشت، من لذت را در زندگی پیدا خواهم کرد و در بهبودی شاد خواهم بود. با اجرا کردن اصول این انجمن در تمام امور زندگیام، من قادر بودهام که شادی و لذت را در تمامی بخشهای زندگیم شامل ارتباط با همسرم، اعضای خانوادهام و انجمن معتادان جنسی گمنام بازسازی کنم.
زمانی که سفر بهبودی خودم راشروع کردم من عضو یک انجمن دیگر (غیر از SA) در مورد بهبودی از مسائل جنسی، بودم. آن گروه خیلی کوچک بود و جلسات و راهنمایی در آن خیلی جدی بود و فرصت کمی وجود داشت که بتوان خارج از جلسات با اعضا مرتبط شد. راهنمایم به من گفته بود که زندگی اجتماعی من به اعتیادم کمک میکرد. حد و مرزهای اولیه من در انجمن حذف کردن تمامی شبکههای اجتماعی و حذف کردن خودم از تمامی روابط اجتماعی و دوستیهایی بود که به اعتیاد من خوراک میدادند. من از راهنمایم به خاطر تعیین کردن این حد و مرزهای سالم که هنوز هم آنها را رعایت میکنم سپاسگزار بوده و هستم.
این حد و مرزها به جا بودند و من روش زندگی جدیدم را شروع کرده بودم، با این حال در خصوص ارتباطم با گروه احساس کمبود میکردم. من به جای احساس عضوی از جلسات بودن، احساس جدایی و تفاوت کردم، چرا که آن گروه فرصت خیلی کمی برای معاشرت و دوستی به من میداد. من برای ایجاد ارتباط با سایر اعضا مشکل داشتم و این در نهایت منجر به جدایی شد و من آن انجمن را ترک کردم.
در سپتامبر 2019 (شهریور 1398) خودم را در جلسات انجمن معتادان جنسی گمنام یافتم. اولین جلسه SA که در آن شرکت کردم در شهر بِریزبِین و در یک شب پنج شنبه بود و به خاطر اینکه قرار بود آن آخر هفته یک همایش 3 روزه در کوئینزلند برگزار شود، هیجان زیادی در آن جلسه بود. من فورا متوجه وجود عنصر ارتباط بین اعضا که آن را کم داشتم شدم. پس از پایان جلسه همه اعضا از من شماره تلفن خواستند تا با من در ارتباط باشند. این اتفاق برای من خیلی عجیب بود چون که در انجمن قبلی تنها شمارهای که داشتم شماره راهنمایم بود. اتفاق جالب دیگری که افتاد این بود که منشی جلسه من را به همایش آخر هفته دعوت کرد. من تاکنون در همایشی شرکت نکرده بودم و کمی مضطرب بودم ولی متعهد شدم که روز شنبه در همایش شرکت کنم. آن همایش تبدیل به یکی از خاطره انگیزترین و لذتبخشترین تجربیات من در SA شد. تمرکز کردن روی شادی، خنده و ارتباط واقعا برای من شگفتانگیز بود و من در آن روز دوستان زیادی پیدا کردم که هنوز با هم در ارتباط هستیم.
کتاب سفید SA اعضا را به جمع شدن در کنار هم و برگزاری همایش دعوت میکند زمانی که میگوید: " به ما ثابت شده است که این یک تجربه فراموش نشدنی است. ما در این جا از دیدن دوستان قدیمی و جدید خود لذت میبریم. ما خندیدن و شاد بودن در کنار هم را کشف می کنیم. بهبودی ما معتبر میشود و با روشهای جدید و قویتری رشد میکند." (کتاب سفید، صفحه 182). در طی سه سال گذشته، من در 4 همایش حضوری SA در استرالیا و چندین همایش مجازی (آنلاین) در سرتاسر دنیا شرکت کردهام. هرکدام از این تجربیات، مرتبطشدن و لذت که همواره شامل عنصر شادی و خنده بوده، را برای من فراهم آورده است. این همایشها من را به در آغوش گرفتن مسئولیتهای خدماتی مختلف در انجمن از جمله کمیته برگزاری همایش تشویق کرده است.
یکی از بزرگترین لذتهایی که من در دو سال گذشته تجربه کردم، داشتن فرصت و این امتیاز بود که در کمیته برگزاری همایش SA کوئینزلند خدمت کردم. ما از همایشهای حضوری در کوئینزلند که متمرکز بر عناصرِ بهبودی، ارتباط، شادی و خنده بود، لذت بردیم.
من اعضای دیگر را تشویق میکنم تا فرصت خدمت کردن در کمیتههای برگزاری همایش و معاشرت در گردهماییها و همایشها به عنوان یک راه عالی برای ارتباط برقرار کردن با دیگر اعضا، تضمین و تقویت بهبودی خودمان و بهبودی دیگران، را در آغوش بگیرند. کتاب سفید SA این نکته را به خوبی عنوان میکند: "عضوی از برنامه بودن به ما کمک کرد تا احساس تعلق کنیم که کاملا با آن احساس تهی و مرده جدا بودن از دیگران متفاوت بود." (کتاب سفید، صفحه 65)
مت تی. بِریزبِین، استرالیا