اخیراً از من خواسته شد که مقاله ای در مورد هوشیاری عاطفی برای ایسی بنویسم. در ابتدا واکنش من به این موضوع نه بود. قبول نکردم زیرا از اعماق وجودم حس می کردم که اکثر افراد در SA به سختی به هوشیاری عاطفی دست می یابند چون به سختی میتوانند به هوشیاری از شهوت برسند بعد متوجه شدم که به جای اینکه نه بگویم ، نیاز است که تجربه، نیرو و امیدم را به روشی متفاوت به اشتراک بگذارم. نیاز است در مورد موانع هوشیاری عاطفی که در ۳۸ سال گذشته در انجمن مشاهده کرده ام بنویسم.
من هاروی ای هستم و از تاریخ ۸ مارس ۱۹۸۴ (۱۸ اسفند ۱۳۶۲) به لحاظ جنسی هوشیار هستم. اگر دقت کنیدتاریخ هوشیاری عاطفی خود را نگفتم، زیرا آن تاریخ همیشه در حال تغییروتکامل است. همانطور که بنیانگذار SA آقای روی کی می گوید "براساس تجربه ما".
هوشیاری عاطفی را به وضوح در قدم ۱۰ کتاب دوازده و دوازده الکلی های گمنام به وضوح دیده می شود.
بیل دبلیومی خواست در مورد هوشیاری عاطفی بنویسد و توضیح دهد که اگر آن را نداشته باشید چه اتفاقی می افتد. او از اصطلاحاتی مانند «خماری عاطفی» و «جنگ عاطفی» استفاده میکند که در قدم ۱۰ کتاب دوازده و دوازده به آن اشاره شده است.
برخی از اعضا هوشیاری عاطفی را «تعادل عاطفی» یا «توازن» می نامند در اینجا به برخی از موانعی که به نظر من بسیاری از افراد در برنامه برای رسیدن به هوشیاری عاطفی مواجه هستند اشاره می کنم:
چگونه کسی می تواند واقعاً از تمام دوازده قدم که می تواند او را به آرامش درونی برساند، استفاده کند، در حالی که به درستی قدم اول را کار نکرده است بنابراین اغلب در برنامه ما به نظر می رسد که اعضاانجمن بیماری شهوت را در قدم یک انکار می کنند به نظر می رسدآنها در قدم یک به دنبال این هستند که اعمال ناشی از شهوت یارفتارهای اجباری را جایگزین بیماری شهوت کنند تااینکه بپذیرند این شهوت است که منجر به این رفتارها می شود
آنها بیماری خود رابه عنوان یک آلرژی یا حساسیت جسمی نمی پذیرندو تصور می کنند که مشکلشان رفتارهای اجباری است که با ترک (رفتار اجباری) خوب می شوند به جای اینکه بپذیرند بیمار هستند وبهبود می یابند
آنهابه پیشنهادات راهنمایشان عمل نمی کنند به جای اینکه بپذیرند این بیماری (شهوت) است که باعث بوجودآمدن مشکلات می شود خود و دیگران را به خاطر اعتیادشان سرزنش می کنند زمانی که متوجه نواقص شخصیتی خود می شوند به جای اینکه آنها را به عنوان تجربیات روحانی ببینند، دچار شرم می شوند.به جای اینکه شهوت را به عنوان یک بیماری مزمن بپذیرند که برای رهایی از آن نیاز به مراقبت روزانه (انجام برنامه به صورت روزانه)دارند ، تصور می کنندزمانی که رفتارهای اجباری خود را کنار می گذارند بهبود می یابند
تصور می کنند که خداوند(که خود درک می کنند) همه کارهایی که برای هوشیار ماندن نیاز دارند را برای انهاانجام می دهد به جای اینکه در انجمن شرکت کنند
این مشارکت شامل کار کردن قدمها و عمل به پیشنهادات راهنماها و همچنین شرکت در جلسات می باشد.
وقتی فردی از شهوت رهایی پیدا می کند و با پشتکار قدمها را کار می کندو آنها را به کارمی گیرد، معمولاً هوشیاری عاطفی در انتظار اوست. هوشیاری عاطفی می تواند در سطح گروهی نیز وجود داشته باشد.
چگونه می توانیم هوشیاری عاطفی را در جلسات خود ببینیم در حالی که بسیاری از جلسات به جای تمرکز بر روی راه حل در مشکل باقی می مانند؟
بنابراین در اغلب جلسات زوم که در آنها شرکت می کنم، ابتدا افرادی که فقط چند روز هوشیار هستند(تازه واردین) صحبت می کنند و توجه جلسه را به جای تمرکز برروی راه حل (انجام برنامه)، به سمت مشکل (شهوت) می برند.
در نشویل، برای چند سال اول جلسات ما بر اساس تعریف هوشیاری SA صفحه ۱۹۱ کتاب سفید بود
"درجلسه ابتدا افرادی ۳۰ روز یا بیشتر از ۳۰ روز به لحاظ جنسی هوشیار بودند، مشارکت می کردند.
ما این کار را برای کمک به بهتر برگزار شدن برنامه و تمرکز جلسه بر روی بهبودی انجام می دادیم
پس از مشارکت اعضا باهوشیاری بیشتر از ۳۰ روز، اعضای دیگر می توانستند مشارکت کنند. زمانی که در یک جلسه به اعضایی که لغزش می کنند گفته میشود که «اشکال ندارد» چگونه میتوانیم این جلسه را از نظر عاطفی هوشیار ببینیم. خیلی از ما از اعماق وجودمان می دانیم، به احتمال زیاد لغزش کردن منجر به متوقف شدن یا پوشاندن(پنهان کردن )می شود. این فقط نظر من است؛ من اعضای بسیاری را در برنامه مشاهده کردم که پس از لغزش خودکشی کردند یا به زندان زندان رفتند.
من هوشیاری عاطفی پس از سالها که لایه های زیرین شهوت (بشقابهای بالایی) از میان رفت ،تجربه کردم
این فرآیند ابتدا با هوشیاری جنسی (قطع رفتارهای اجباری شهوت) شروع شد، سپس با پیروزی مستمر بر شهوت.
پس از آن با هوشیاری ازترس، هوشیاری از خشم، و سپس هوشیاری مالی هشیاری از رفتارهای اجباری، برای من خیلی سریع اتفاق افتاد. پس از آن هشیاری شهوت به به وجود آمد. سپس هشیاری از خشم و ترس ، اما "وسوسه آن" همچنان به صورت دوره ای ظاهر می شود من هنوز هم گاهی دچارحسادت می شوم و حسادت را تجربه می کنم، اما این یک سفرومسیر روحانی است، نه یک مقصد.
همانطور که راهنمای من می گوید: "من نسبت به گذشته رشد و تغییر کرده ام اما هنوز نسبت به رشدی که قرار است بکنم رشد نکردم".
بیایید به هم بپیوندیم تا بر اهمیت رهایی از شهوت و اعمال جنسی تأکید کنیم تا در سطوح فردی و گروهی، هوشیاری عاطفی به تدریج بهبود یابد. بیایید همه با هم در جاده تعادل عاطفی سفر کنیم تا بیداری های روحانی ما به آزادی و شادی جدیدی منجر شود.
هاروی ای، فلوریدا، آمریکا