A Reason to Live image

دلیلی برای زندگی کردن

سلام به همه، اسم من پت و یک معتاد جنسی هستم. من امروز بابت مداومت در بهبودی از شهوت بسیار سپاسگزارم. راه درازی را آمده‌ام. من در شهری کوچک در جزیره شمال میانه نیوزلند در نوامبر 2016 (پاییز 95) بعد از اینکه هرچه بیشتر و بیشتر از این آگاه شدم که دارم کنترلم را از دست می‌دهم و شهوت کنترل زندگی من را در دست می‌گیرد، به برنامه آمدم. در یک شب شنبه بعد از مصرف الکل در کل شب که آتش شهوت من را شعله‌ور می‌کرد، آنلاین شدم و شروع کردم به چت کردن با خانم‌ها. مصرانه می‌خواستم مصرف کنم ولی انقدر مست بودم که نمی‌دانستم چه طور با کسی قرار ملاقات بگذارم و او را ببینم. موهبتِ بدبختی!

آن شب صدها دلار به خاطر ثبت نام کردن در چندین سایت پورن غیراخلاقی و سایت‌های دوست‌یابی از من کلاهبرداری شد. در نهایت حدود ساعت 5:30 صبح کاملا خسته شدم و سعی کردم بخوابم. ولی احساس خیلی بدی داشتم و فقط توانستم کمی چرت بزنم. به عنوان یک فرد مذهبی آن روز صبح، در حالی که هنوز خمار بودم از جای خودم برخواستم و به کلیسا رفتم. من خیلی خمار بودم و نزدیک بود در دستشویی کلیسا استفراغ کنم. در نهایت با احساس شدیدی از شرم و دلمردگی به خانه و تختم برگشتم و می‌خواستم همه اینچیزها را تمام کنم. من می‌دانستم که به کمک احتیاج دارم و در نهایت سایت SA در منطقه خودمان را پیدا کردم و به جلسات SA پیوستم.

در سال اول حضورم در SA راهنما گرفتم و قدم‌ها را کار کردم ولی کاملا تسلیم نشده بودم. از اینکه به دیگران بگویم معتاد جنسی هستم منتفر بودم و می‌خواستم برنامه را ترک کنم. فکر می‌کردم خودم از عهده‌ مواجه شدن با مشکلم برمی‌آیم. اواخر سال 2017 (پاییز 1396) دوباره به رفتارهای قدیمی‌ام برگشتم. به یک وب‌سایت دوست‌یابی (گذاشتن قرار ملاقات) آنلاین رفتم و با یک خانم ملاقات کردم. رابطه ما خیلی زود جنسی شد. اول صرفا صحبت کردن بود، بعد رد و بدل کردن عکس و بعد هم ویدئو – از مرزهای بیشتری عبور کردیم. او مدام از من می‌پرسید که آیا دوستش دارم و من دائم سعی داشتم که خودم را قانع کنم که بله او را دوست دارم. اما واقعیت این بود که من فقط با او شهوت می‌کردم. شرم و گناهی که به این خاطر تجربه می‌کردم ویران‌کننده بود. در نهایت وقتی متوجه شدم که بین خداوند و او باید یکی را انتخاب کنم آن رابطه را تمام کردم.

همه‌چیز در سال 2018 برملا شد. زن بیچاره انقدر مضطرب بود که خودش رو به یک مرکز درمانی سلامت روان معرفی کرد و با همسرم، یکی از همکارانم و دخترم تماس گرفت. دو هفته پس از آن اتفاق همسرم از من طلاق گرفت. من ویران شده بودم. من قصد داشتم که خودکشی کنم ولی قبل از آن باید به دخترم زنگ میزدم و از او عذرخواهی میکردم. پاسخ او کاملا من را منصرف کرد. او به من گفت، “پدر من تو رو دوست دارم، چه‌طور می‌توانم به تو کمک کنم؟” در آن لحظه می‌دانستم که نمی‌توانم خودکشی کنم و مجبور بودم به SA برگردم. این بار برگشتم و پذیرفتم که کاملا در مقابل شهوت عاجز هستم.

دوست داشتم می‌توانستم بگویم که از آن روز هوشیار ماندم، ولی اینطور نشد. هنوز لایه‌های زیادی از اراده شخصی من مانده بود که می‌خواست چیزها را کنترل کند و از آن لذت ببرد. من مدام تاریخ هوشیاری‌ام را صفر می‌کردم. “کارهای نیمه تمام فایده‌ای برای ما نداشت”(کتاب الکلی‌های گمنام صفحه 59). من از خداوند و اعضای گروه که می‌توانستند هوشیار بمانند رنجش داشتم! این عادلانه نبود. من نمی‌توانستم ببینم که رابطه‌ام با خداوند مشکل دارد. چیزهای زیادی بود که باید یادمیگرفتم ولی تسلیم، صداقت و تمایل به تغییر مهم‌ترین آن‌ها بود.

اما من به رفتن به جلسات ادامه دادم. من دوباره به شیوه قدیمی زندگی‌ام برنگشتم. می‌دانستم که پاسخ در برنامه بهبودی است، فقط باید ادامه می‌دادم. در طی این زمان چند راهنما عوض کردم، همه آن‌ها چیز متفاوت و ارزشمندی به من دادند، عشق و پذیرش.

ناگهان چیزی تغییر کرد. خیلی سخت است توضیح دهیم که دقیقا چه چیزی تغییر کرد، ولی معجزه اتفاق افتاد و وسواس فکری از بین رفت. من یک بیداری روحانی از “نوع آموزشی” داشتم که در اثر کارکردن قدم‌ها با راهنمایم اتفاق افتاد. امروز، من روزم را با رفتن به روی زانوهایم و درخواست از خداوند برای داشتن یک روز هوشیار دیگر و اینکه خداوند کاری را برای من امروز انجام دهد که خودم نمی‌توانم، شروع می‌کنم. من همین طور روزم را با رفتن به روی زانوهایم به اتمام می‌رسانم که این کار در واقع بازتاب‌دهندهِ ناقصی از کاری است که کتاب دوازده دوازده در قدم دهم به آن می‌گوید “دو سمت یک دفتر کل”. من دارم یادمی‌گیرم که در قدم‌های دهم، یازدهم و دوازدهم زندگی کنم. من پیام‌رسانی می‌کنم و راهنمای دیگران می‌شوم. وعده‌ها در زندگی من تحقق پیدا کرده‌اند. بزرگ‌ترین آن‌ها ارتباط با خداوند و خانواده‌ام است.

من به طور خارق‌العاده‌ای به خاطر خانواده‌ام و چشم‌انداز جدید از خداوندی که درک می‌کنم، راهنماهای فعلی و قبلی‌ام، خانواده SA، قدم‌ها و چیزهای بسیار دیگر شاکرم.

پت دبلیو، نیوزلند

Total Views: 157|Daily Views: 1

Share This Story, Choose Your Platform!