Progressing through Relationship Stages in Sober Dating

پیشبردِ مراحل رابطه در قرارهای هوشیارانه

نام من دیو است. من یک معتاد جنسی در حال بهبودی هستم و به لطف خداوند و این انجمنِ شگفت‌انگیز، از اول آگوست 1985 هشیاری جنسی دارم (مرداد 1364). من زمانی وارد انجمن معتادان جنسی گمنام شدم که به امید نجات‌دادن ازدواجم از همسر اولم جدا زندگی می‌کردم. با این حال پس از دو سال پاکی، نهایتا طلاق گرفتیم و به لطف خداوند، کاملاً متوجه شدم که نباید در هیچ نوع رابطة عاشقانه‌ای باشم، چه برسد به یک رابطه متعهدانه. این موضوع زمانی برایم روشن شد که در جلساتی که در یک مرکز مشاوره برای خانواده الکلی‌ها برگزار می‌شد، شرکت کردم. در آن زمان یک سال و نیم پاکی داشتم. متوجه شدم که خانواده خودم نیز الکلی بوده‌اند، بنابراین ملاقات با یکی از درمانگران آن مرکز را آغاز کردم. همان‌جا بود که به یک نوار کاست درباره هم‌وابستگی و قرار ملاقات گوش دادم؛ آن صحبت‌ها، یک رویکرد سالم برای ایجاد رابطه عاطفی در دوران بهبودی را توضیح می‌داد.

من هیچ درکی از روابط سالم نداشتم. حتی هرگز به آن فکر نکرده بودم. از طریق آن نوار یاد گرفتم که روابط سالم از مرحلة آشنایی شروع می‌شوند و به سمت همراهی و بعد از آن به سمت عشق پیشرفت می‌کنند. چیزی که برای من شوکه‌کننده بود این بود که تماس‌های فیزیکیِ عاشقانه تنها پس از گذشتن از دو مرحله ابتدایی مناسب است. چه ایده‌ای! تنها چیزی که من می‌دانستم این بود که هر چه سریع‌تر وارد بخش فیزیکی رابطه شوم. آشنایی و همراهی؟ چرا باید زحمت بکشم؟

سخنران در ادامه هر مرحله را به‌صورت جداگانه توضیح داد که در مرحلة آشنایی، کاری که انجام می‌دهم مهم‌تر از فردی است که در انجام آن کار با او سهیم هستم. زمانی که چهار سال و نیم از هشیاری من گذشته بود، قرار ملاقات گذاشتن را شروع کردم، این مرحله برای من به این شکل بود که از کسی بخواهم در پارک قدم بزنیم.

در مرحلة همراهی، شخص از فعالیت مهم‌تر می‌شود. وقتی متوجه شدیم که علایق مشترکی داریم و اطلاعات عمیق‌تری از خودمان را بهاشتراک گذاشتیم، همراهی توسعه پیدا می‌کند.

همچنین درباره قانون «10 قرار ملاقات» از سخنران یاد گرفتم: قبل از 10 قرار ملاقات، درباره اعتیاد یا بهبودی خود صحبت نکنید. من این قانون را تغییر دادم، به این صورت که تنها زمانی درباره بهبودیم صحبت می‌کنم که به نظر می‌رسد یک آشنایی ساده در حال تبدیل شدن به همراهی است، آن هم فقط با مشورت منظم با خداوند و راهنمایم. در طول شش سال پاکی، فقط با دو زن درباره بهبودی‌ام صحبت کردم و داستان کامل خود را فقط با زنی که می‌خواستم ازدواج کنم به اشتراک گذاشتم. راهنمایم موافق بود که حتی قبل از اینکه دست او را بگیرم، باید داستانم را به اشتراک بگذارم و به تمام سوالات او پاسخ دهم. من این همراهی را برای چند ماه ادامه دادم، تا اینکه به او گفتم دوستش دارم و برای اولین بار او را بوسیدم.

راهنمایم که مرا خوب می‌شناخت و قدم‌ها را با من کار کرده بود، هم به من انگیزه می‌داد و هم زمانی که لازم بود، مرا کنترل می‌کرد. یک مثال خوب این است که هر وقت کسی را ملاقات می‌کردم که فکر می‌کردم جالب است، او می‌گفت: «خیل خب، تو از او می‌خواهی فقط با تو قدم بزند، نه اینکه با تو ازدواج کند!»

من چند حدومرز را در طول سال‌هایی که قرار ملاقات می‌گذاشتم حفظ کردم:

  • با افرادی که در محل کار یا جلسات بهبودی بودند، قرار ملاقات نمی‌گذاشتم تا بتوانم در هر دو زمینه متمرکز بمانم.
  • با افرادی که وسوسه‌های جنسی مرا تحریک می‌کردند، قرار ملاقات نمی‌گذاشتم.
  • به‌طور هم‌زمان با چند نفر قرار ملاقات می‌گذاشتم، چون اکثر روابط از مرحله آشنایی فراتر نمی‌رفتند.
  • قرارگذاشتن‌های با فاصله زمانی کم با هر زن را محدود می‌کردم، زیرا یکی از نقص‌های شخصیتی من این بود (و هنوز هم هست) که افراد را با نیازهای بیش از حد خود تحت‌فشار قرار می‌دادم.

لحظه‌ای کلیدی از درکی عمیق در چهارمین سالِ قرار ملاقات‌هایم و در سن 42 سالگی برایم اتفاق افتاد. با اینکه هیچ رابطه‌ای فراتر از مرحلة آشنایی پیش نرفته بود، متوجه شدم که زندگیِ بسیار خوبی دارم! به نه سال پاکی نزدیک می‌شدم، در انجمن خدمت می‌کردم، شغل خوبی داشتم، دوستان خوبی (اکثراً از دوستان بهبودی) در کنارم بودند و در کلیسا فعال بودم. حتی اگر ازدواج نمی‌کردم، می‌توانستم خوشحال باشم و در آرامش زندگی کنم. تنها پس از اینکه شادی‌ای را که برنامه برای من به ارمغان آورده بود پذیرفتم و تمایلم به داشتن چیزهای بیشتر را تسلیم کردم، با همسرم آشنا شدم. ما یک سال و نیم با یکدیگر قرار ملاقات گذاشتیم و اکنون 28 سال است که ازدواج کرده‌ایم و دو پسر فوق‌العاده داریم.

این توصیه من به هر عضو مجرد در انجمن است:

  • کاملاً بر پاک ماندن و کارکردن قدم‌ها با راهنمای خود تمرکز کنید.
  • پس از مدتی پاکی، با راهنمای خود (و نیروی برترتان) مشورت کنید تا در مورد مشاوره گرفتن از یک درمانگر برای مسائلی که ممکن است در روابط خانوادگی به وجود آمده باشند، تصمیم بگیرید.
  • وقتی که از این فرایند مقداری اعتمادبه‌نفس حاصل شد، ایده قرار ملاقات گذاشتن به‌قصد توسعه یک رابطة همراهی را با راهنمای خود مطرح کنید.

من تنها پس از سال‌ها قرارِ سالم و هوشیارانه توانستم روابط موفقیت‌آمیز برقرار کنم و این زمانی اتفاق افتاد که بر روی بهبودی و خودم کار کردم و متعهد شدم که برای تمام عمرم برنامه را کارکنم.

دیو. ه، تنسی، آمریکا

Total Views: 5|Daily Views: 2

Share This Story, Choose Your Platform!