הכח העליון קרא לי באמצעות SA
נולדתי בניקרגואה. ההורים שלי התגרשו כשהייתי תינוק. סבא וסבתא מצד אמא גידלו אותי בכפר עד גיל 8 בערך. בסביבות גיל 6 או 7 עברתי התעללות מינית על ידי שני גברים מבוגרים שהיו שכנים שלנו.
נולדתי בניקרגואה. ההורים שלי התגרשו כשהייתי תינוק. סבא וסבתא מצד אמא גידלו אותי בכפר עד גיל 8 בערך. בסביבות גיל 6 או 7 עברתי התעללות מינית על ידי שני גברים מבוגרים שהיו שכנים שלנו.
עבורי, תאווה מינית התחילה כמשחק פשוט ששיחקתי עם הילד של השכן. מעולם לא תיארתי לעצמי שמשחק כזה יכול להתפתח ל"דרך חיים". המשפחה שלי הקדישה יותר תשומת לב לאחותי היפה והחכמה, וכדי למשוך את תשומת לבם, התחלתי לגנוב מהם כדי לקבל יותר תשומת לב. זה לא עבד. לא ידעתי איך לומר, "אני כאן! תראו אותי! תאהבו אותי! אני צריכה שאבא שלי יכיל אותי!"
ביוני 2017 פניתי לחבר SA בתגובה להודעת מייל שלו שנשלחה חודשיים לפני כן, וידעתי שיש לי בעיה של התנהגות כפייתית. על בסיס יומיומי, סיפקתי את ה'צרכים' שלי כמו תוכנה אוטומטית שעושה חיפושים חוזרים ונשנים. המשכתי לנסות למלא את הריקנות הנוראית שהסתרתי עם החיים הסודיים שלי במשך שנים
הפרק בספר הלבן ״תאווה - הכח מאחורי ההתמכרות״ לפי התפיסה שלי, הוא הקדמה מפוארת לבסיס של התאווה באמת. בפרק הזה רוי מגדיר את התאווה כ״גישה התובעת שדחף טבעי ימלא ישרת תשוקות לא טבעיות״ (הספר הלבן עמוד 41). זו היתה בהחלט החוויה שלי
אחד החברים שנמצא בכלא, רפאל ס., שיכתב שני מאמרים בעלון SA בשנים האחרונו, הקים קבוצת SA בכלא של מדינת וירג'יניה. הוא גם משמש ספונסר של חבר תוכנית אחר- זה משמעותי עבורם להיות חלק מהחברותא למרות שהם מרצים תקופת מאסר בכלא
پورن عزیز، باید بگویم که این عجیب ترین کاری است که در حال حاضر انجام می دهم، اما می خواهم از تو برای چیزهای زیادی تشکر کنم. میدانی، ما الان حدود 126 روز با هم در تماس نبوده ایم. (اما چه اهمیتی دارد!)، و نمیخواهم دروغ بگویم – واقعاً دلم برایت تنگ شده است.بسیار زیاد. میبینی؟ من حتی روزها را هم می شمارم! این نشان میدهد چقدر تو در زندگی من مهم بودی!! و اگرچه من دیگر تو را در زندگی ام نمی خواهم، اما زمانی بود که تو برای بقای من حیاتی بودی. ما مشکلات زیادی را با هم پشت سر گذاشته ایم و اگرچه زمان خداحافظی فرا رسیده است، ابتدا باید واقعاً از تو تشکر کنم.
من در نیکاراگوئه متولد شده ام. وقتی بچه بودم پدر و مادرم طلاق گرفتند. من تا حدود 8 سالگی توسط پدربزرگ و مادربزرگ مادری ام در روستا بزرگ شدم. وقتی حدود 6 یا 7 ساله بودم، توسط دو مرد بالغ که همسایه ما بودند مورد سواستفاده جنسی قرار گرفتم
برای من، شهوت جنسی به عنوان یک بازی ساده شروع شد که با بچه همسایه بازی میکردم. هرگز تصور نمیکردم که چنین بازیای میتواند به یک "شیوه زندگی" تبدیل شود. خانواده من به خواهر زیبا و باهوشم بیشتر توجه میکردند، و برای جلب توجه آنها، شروع به دزدی از آنها کردم تا بیشتر مورد توجه قرار بگیرم. این کار موثر نبود. نمیدانستم چگونه بگویم: "من اینجا هستم! مرا ببینید! مرا دوست داشته باشید! من نیاز دارم پدرم مرا در آغوش بگیرد
من در ژوئن ۲۰۱۷ در پاسخ به ایمیلی که دو ماه قبلش از طرف SA برایم فرستاده شده بود به آن پیوستم، و می دانستم که با رفتارهای اجباریم مشکل دارم. طبق یک عادت روزانه، من در حال ارضا نیازهایم مانند یک ماشین برنامه ریزی شده برای انجام جست و جو های تکراری بودم. من تلاش می کردم تا خلا افتضاحم را، که زندگی مخفی ام سالها پشت آن پنهان شده بود را پر کنم.
فصلی که در کتاب سفید با عنوان "شهوت، نیروی اجبار پشت اعتیاد" است، به نظر من مقدمه ای عالی است بر زیر ساخت آنچه که واقعا شهوت چیست. در آن فصل رُوی شهوت را به عنوان " یک نگرش اجباری که یک غریزه طبیعی را به یک خواسته غیرطبیعی تبدیل می کند" تعریف می کند (SA-40) که این دقیقا تجربه من بود.