להפטר מפורנו
אם עלי לבחור מילה אחת על מנת לתאר איך הרגשתי ברב ימי חיי, הייתי בוחרת ב''מנותקת''. היה לי קושי למצוא חברים גם בגן ילדים וגם בבית ספר. היו לי דרכים רבות כדי לברוח ממציאות – ליצור סיפורים בראשי, ספרי ארפטקאות .ומשחקי וידאו
אם עלי לבחור מילה אחת על מנת לתאר איך הרגשתי ברב ימי חיי, הייתי בוחרת ב''מנותקת''. היה לי קושי למצוא חברים גם בגן ילדים וגם בבית ספר. היו לי דרכים רבות כדי לברוח ממציאות – ליצור סיפורים בראשי, ספרי ארפטקאות .ומשחקי וידאו
إذا كان على أن أختار كلمة واحدة لوصف ما شعرت به لمعظم حياتي، فسأختار"منقطع". لقد واجهت صعوبة في تكوين صداقات في كل من رياض الأطفال والمدرسة. كان هناك العديد من الطرق الجذابة للهروب من الواقع - إنشاء قصص في رأسي، وكتب مغامرات، وألعاب فيديو.
أنا مايك وأنا سكير جنس، تاريخ الرصانة 7 أغسطس2005. لقد منحتني الــ س.ج.م فرصتي الثانية في الحياة وكانت أمرا محوريا في شفائي، وأشياء أخرى ساعدتني أيضا
في الإدمان النشط، كان شعاري "أن تكون وحيدا في الجنة أصعب من أن تكون مع فتاة في الجحيم". في مرحلة الطفولة المبكرة، لم أستطع تخيل عالمًا بدون فتيات. اعتدت أن أتعرض للسخرية لأنني ألعب مع الفتيات بدلا من الفتيان. اللاتي اهتممنّ، فيما يتعلق بي. لقد استمتعت باللعب ببراءة مع الفتيات.
وظيفتي لا علاقة لها بالتصميم الجرافيكي أو الإعلان أو رسم المجلات الإيضاحي أو أي شيء من هذا القبيل ... منذ سنوات في بداياتي في س.ج.م ، قمت بدمج تصميم نشرة لجموعتي الأبرشية مع جلسات استهلاك الدردشة والمواد الإباحية ... فقط من خلال معجزة قوتي العليا لم أضع أبدا عن طريق الصدفة صورة شهوة في إحدى تلك الرسائل الإخبارية ... ومنطقيا ، كانت جودة عملي بالكاد منتظمة ، والوقت المستثمر ضِعْف ما هو معتاد ، وبقيت مستيقظا حتى وقت متأخر وكنت أتضايق بسهولة إذا انتقد شخص ما عملي.
يمكن أن تكون الإجابة البسيطة على هذا السؤال، "أنا هنا لأنني يجب أن أكون موجودًا" ، لكن هذا لا يروي القصة كاملة. كان ألم الوصول إلى القاع كافيا لإيصالي إلى الباب، لكنه لم يكن كافيا لإبقائي في الداخل.
یک پاسخ ساده به این سوال میتواند جمله "من این جا هستم چون مجبورم"، باشد ولی این جمله بیانگر کل داستان نیست. دردِ دائما به ته خط رسیدن برای آوردن من به این جلسات کافی بود ولی برای نگهداشتن من در اینجا کافی نیست
در روزهای اول حضورم در SA من مجرد بودم، شغلی نداشتم، ماشین نداشتم، پول نداشتم و زمان خیلی زیادی داشتم. سال ۲۰۰۹ بود و به خاطر بحران مالی که پیش آمده بود من بیکار شده بودم. من هفتهای سه تا چهار جلسه شرکت میکردم، هر روز به راهنمایم زنگ میزدم، هر روز تکالیف قدم مینوشتم و در یک سال کل کتاب سفید، کتاب بزرگ و بهبودی ادامه دارد را به زبان مادریام ترجمه کردم.
شغل من هیچ ارتباطی با طراحی گرافیک ، تبلیغات ، تصویرگری مجلات یا هر چیز دیگری از این دست ندارد .... چند سال قبل که تازه وارد برنامه SA شده بودم طرح بولتن ناحیه مان را با مطالب مربوط به چت و پورنوگرافی تلفیق کردم ... تنها بخاطر معجزه نیروی برترم بود که من بصورت تصادفی آن تصاویر شهوانی را در یکی از آن نشریه ها قرار ندادم
« تنهایی در بهشت سخت تر از جهنم است وقتی دختری همراهت باشد!» این شعار من در دوران اعتیاد فعال بود. سال های سال. از همان کودکی تصور اینکه دخترها نباشند برایم غیر ممکن بود. همیشه مسخره میشدم که همبازی دخترها هستم. اما چه باک، من وسط چیزی بودم که دوستش داشتم. اما آن بازی های شاد کودکی رفته رفته تبدیل شد به باتلاقی غم انگیز و عمیق. غم انگیز، غم انگیز، غم انگیز.