تغییر، به معنای داشتن عملکرد است
ما در انجمن، از یک شیوه بی نظیر جهت تغییر، مطلع میشویم. دعای آرامش ما،از « تمایل برای تغییر» ،صحبت می کند. در روزهای اولیه مان در برنامه،اعضای هوشیار با ما راجع به «داشتن اشتیاق و تمایل» برای تغییر، سخن می گویند
ما در انجمن، از یک شیوه بی نظیر جهت تغییر، مطلع میشویم. دعای آرامش ما،از « تمایل برای تغییر» ،صحبت می کند. در روزهای اولیه مان در برنامه،اعضای هوشیار با ما راجع به «داشتن اشتیاق و تمایل» برای تغییر، سخن می گویند
من در سال ۱۹۹۹ به SA آمدم.در شرایط بحرانی پس از یک دوره طولانی رفتار بد تکانشی که چند نفر را درگیر کرده بودم، اما درون خانواده خودم ویرانی را بجا گذاشته بود. من میزان ویرانی را متوجه نشده بودم، تا اینکه سالهای زیادی را با تمام قلبم در برنامه SA گذراندم
من ۴سال پیش به. SAآمدم. پیش از آن باور نداشتم که یک معتاد هستم. افکار خودکشی هر روزه آخرین ضربه ای بود که باعث شد من تسلیم شوم. بعد از شهوت (برون ریزی) احساس خوبی نداشتم فقط رنج عظیمی را احساس میکردم و نمیدانستم چه کار باید انجام بدهم یا چطور میتوانم به خودم کمک کنم .من همواره دعا میکردم خداوند راهی برای خلاصی از این وسواس فکری پیش پای من بگذارد
موقعی که تازه به انجمن امده بودم،چیزی را شنیدم که باعث خنده ام میشد:«من یک خودشیفته از خود بیزار هستم» این جمله برایم خنده دار بود ولی در عین حال چیزی در وجودم فریاد میزد که جستجو کنم چقدر این عبارت در باره من واقعیت دارد
اسم من لینا، اهل شهر مکزیکوسیتی، عضو برنامهSA و از سال ۲۰۱۰ هوشیار هستم. در سال ۱۹۶۸ به دنیا آمدم و تا ۶ سالگی شیشه را زمین نگذاشتم و به همین خاطر مضحکه اهل خانه بودم. یادم می آید که خانه من از حلبی ساخته شده و کف کثیفی داشت؛ ما سرمایه ای کم و نیازهای مالی زیادی داشتیم. من فرزند آخر از ۸ فرزند خانواده بودم، همچنین دختری بودم که با مشکل بیماری معده دست به گریبان بود.
برنامج الساكسهولك المجهولون لا زال غائباً في مُعظم السجون في أنحاء العالم و في أوروبا ، إدماني جعلني سجيناً للشهوة، كان الأمر فظيعاً وفكرت لأجلهِ التضحية بحياتي في مُلاحقة الشهوة ، ولا أستطيع أن أتخيل كم هو من الصعب أن تكون سجيناً في سجن حقيقي ، وسجيناً أيضاً للشهوة
نسمع الكثير عن التغيير في الزمالة. تتحدث صلاة السكينة لدينا عن وجود "الشجاعة لتغيير." في أيامنا الأولى، تحدث إلينا الأعضاء الرصينة عن امتلاك "الاستعداد" للتغيير. ولكن ما التغيير بالضبط، فيما يتعلق بالزمالة والرصانة
وصلت إلى زمالة سكيري الجنس المجهولون في عام 1999 في ظل ظروف قاسية بعد فترة طويلة من السلوك السيئ القهري الذي شمل عدداً قليلاً من الأشخاص الآخرين ولكن ترك الدمار داخل عائلتي. لم أكتشف مدى الدمار إلا بعد سنوات عديدة بعد الانخراط في برنامج سكيري الجنس المجهولين بكل إخلاص
جئت إلى سكيري الجنس المجهولين منذ 4 سنوات، قبل ذلك لم يكن لدي أي فكرة أنني كنت مدمنة. كانت الأفكار الانتحارية اليومية هي القشة التي قصمت ظهر البعير. بعد الانفلات لم أكن أشعر أنني بخير؛ كنت أشعر بألم شديد ولم يكن لدي أي فكرة عما أفعله أو كيف يمكنني مساعدة نفسي. كنت أدعو أن يهبني الله المخرج من هوسى
عندما كنت جديدا في الزمالة ، سمعت شيئا جعلني أضحك: "أنا نرجسي يكره ذاته ". اعتقدت أنه كان مضحكا ، لكنني أردت أيضا أن أبكي على مدى صحة هذا التعبير بالنسبة لي. أنا سكير جنس واستحققت مقعدي في غرف الزمالة هذه. لدي مرض قاتل وغير قابل للشفاء وتدريجي - مرض روحي حقيقي. بمعجزة غير مفهومة ، ساعدني البرنامج في العثور على طريقي إلى قوة عظمى أعادتني إلى سلامة العقل. من المؤكد أن كل ما لدي هو تأجيل يومي مشروط بحالتي الروحانية ، لكن هذا القدر هو معجزة مطلقة بالنسبة لي. الجزء الآخر من قصتي هو أنني أيضا بركان هائج. لقد قادني كرهي لذاتي إلى غضب شبه مميت على الطريق وبعض محاولات الانتحار الفعلية